روز بیست و سوم

شادی روز بیست و دوم در آخرین دقایق تغییر کرد!

تو آخرین دقایق با الف ارتباط برقرار کردم و درباره این مدت و سختی هاش صحبت کردیم .. دل اونم تنگ بود ...


شادی روز بیست و سوم : خرید لباس های جینگولی و نوبر کردن انبه

هر چی فکر کردم کدومش بیشتر چسبید به نتیجه نرسیدم

من هم عاشق خریدم هم عاشق انبه

به همین دلیل هر دوش رو گذاشتم


نظرات 8 + ارسال نظر
حامد دوشنبه 25 خرداد 1394 ساعت 02:07

تماس در وقت اضافه

:)))

دل آرام دوشنبه 25 خرداد 1394 ساعت 00:20 http://delaramam.blogsky.com

چقدر ذوق کردم که اونم دلش تنگ شده بوده. اصلا کلی حس خوب به آدم دست میده میبینه برای کسی مهم میشه در حد دلتنگی...

ممنووون عزیزم:**

مرضیه یکشنبه 24 خرداد 1394 ساعت 18:03

خیلی برات خوشحالم... خوشحالم که تا اونجا که میتونی خودتو مشغول میکنی و بساط خوشحالیتو جفت و جور میکنی

مرسی عزیزم
اون یکی کامنتتم چون رمز رو توش آورده بودی تایید نکردم

شرمنده اینجا رمز برای خودم هست فقط
مطالب رو تا وقتی رمزی نشده میتونید دنبال کنید
بعد از اون دیگه مهم نیست

ندا یکشنبه 24 خرداد 1394 ساعت 15:50 http://aknooon.persianblog.ir

اردی چقدررررررررر خوبه که مینویسی و من میتونم دوباره بخونمت. لازمه بگم که شبا بعد از همه ی شلوغیِ روزم حتما یکی از کارایی که میکنم خوندن اینجاست و نمیدونی چه لذتی داره خوندن نوشته هات. مخصوصا اینروزا که عمیقا با نوشته هات همذات پنداری میکنم. شادیهات برقرار و دلت آروم مجازیِ دوست داشتنی.

فدااااااااااای تو :**

طـ ـودی یکشنبه 24 خرداد 1394 ساعت 14:52

چه بد :(
یاد عکس روزها بخیر پس! :(

تنبل شدم

صدیقه یکشنبه 24 خرداد 1394 ساعت 12:10

وااای انبه.چقد دلم میخواد

ای جان

رها آفرینش یکشنبه 24 خرداد 1394 ساعت 09:08 http://rahadargandomzar.blogsky.com

چه خوب، حتما کمی دلتنگیت بهتر شد نه؟ حالا چند مدتی یه بار اینجوری یه تقلب هم بکنین و با هم تماس داشته باشین بد هم نیست

آره خیلییییییییییی خوب شد حال هر دومون
اونم حالش خوب نبود، گفت بعد از مدتها خوشحال شدم

آره تقلب های این مدلی میچسبه

طـ ـودی شنبه 23 خرداد 1394 ساعت 22:27

عکس جینگول جات لدفا

پیر شدیم مادر.حس عکس نیس مخصوصا اینجا:پی

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.